به مناسبت عید قربان
مسافر حرم امن الهی
مسافر حرم امن الهی با لبیک لبیک، به همۀ بتها نه می گوید و فریاد «لا» بر همۀ طاغوتها و طاغوتچه ها می کشد و در طواف دل از دیگران تهی می کند و جان را از خوف غیر حق پاک می سازد و به موازات عشق به حق از بتهای بزرگ و کوچک و طاغوتها و وابستگانشان برائت می جوید. در لمس «حَجَرالاسود» بیعت با خدا می بندد، که با دشمنان او و رسولانش و صالحان و آزادگان دشمن باشد و به اطاعت و بندگی آنان، هر که باشد و هر جا باشد، سر ننهد و خوف و زبونی را از دل بزداید که دشمنان خدا و در رأس آنان شیطان بزرگ زبونند، هر چند در ابزار آدمکشی و سرکوبی و جنایتشان برتری داشته باشند.
عید قربان، عید شرافت بنی آدم و کرامت انسانی و سرآغاز حکومت توحید است.
"آن برداشتی که اهل معرفت از عید می کنند، با آن برداشتی که دیگران می کنند بسیار مختلف است. ... روز عید روز لقای آنهاست،.... عید قربان ... بعد از اینکه نفس خودشان را کشتند و هر چه عزیز است در راه خدا از آن گذشتند، آن وقت است که روز لقاست." (صحیفه امام؛ ج 18، ص 395)
عید شریف قربان عید است برای لقاء الله. و آن عید که ضیافة الله است، مقدمه است برای لقاء الله، و اینکه امر شده است به حضرت ابراهیم که فریاد بزن تا بیایند پیش تو، برای اینکه راه راهی است که از طریق ولی الله باید طی بشود، از طریق اولیاء الله باید طی بشود، و حضرت ابراهیم- سلام الله علیه- ولیّ وقت بود و ولیّ است برای همه نسل ها، و رسول اکرم ولیّ اعظم است و ولیّ است برای همه عالم، و از راه اینها باید رسید به آنجایی که باید رسید. (صحیفه امام؛ ج18، ص 118)
پیامبر؛ ابراهیم- علیه السلام- آزادانه انتخاب می کند، چه انتخاب سختی؛ کائنات و عرشیان، مبهوت و مضطرب در انتظارِ تصمیم اویند. ابلیس بی صبرانه فرو ریختن وسعت یقین را انتظار می کشد و خداوند وفای بنده برگزیده اش را به تماشا نشسته است. ابراهیم (ع)، سربلند و پیروز است. عزیز خویش را به قربانگاه عشق می برد.
"ابراهیم - سلام الله علیه -، عید برای او برای ذبیح الله است، که ثمره وجود خودش را حاضر شد که فدا کند. "(صحیفه امام؛ ج 18، ص 121)
امام خمینی (س) در مورد عید قربان می فرماید:
عیدی که انسانهای آگاه را به یاد قربانگاه ابراهیمی می اندازد؛ قربانگاهی که درس فداکاری و جهاد را در راه خدای بزرگ به فرزندان آدم و اصفیا و اولیای خدا می دهد. عمق جنبه های توحیدی و سیاسی این عمل را جز انبیای عظام و اولیای کرام ـ علیهم الصلوة و السلام و خاصّۀ عبادالله کس دیگری نمی تواند ادراک کند. این پدرِ توحید و بت شکنِ جهان به ما و همۀ انسانها آموخت که قربانی در راه خدا، پیش از آنکه جنبۀ توحیدی و عبادی داشته باشد، جنبه های سیاسی و ارزشهای اجتماعی دارد. به ما و همه آموخت که عزیزترین ثمرۀ حیات خود را در راه خدا بدهید و عید بگیرید. خود و عزیزان خود را فدا کنید، و دین خدا را و عدل الهی را برپا نمایید. به همۀ ما، ذریّۀ آدم، فهماند که «مکه» و «منی» قربانگاه عاشقان است. و اینجا محل نشر توحید و نفی شرک؛ که دلبستگی به جان و عزیزان نیز شرک است. به فرزندان آدم درس آموزندۀ جهاد در راه حق را داد که از این مکان عظیم نیز فداکاری و از خودگذشتن را به جهانیان ابلاغ کنید. به جهانیان بگویید در راه حق و اقامۀ عدل الهی و کوتاه کردن دست مشرکان زمان باید سر از پا نشناخت، و از هر چیزی حتی مثل اسماعیل ذبیح الله ، گذشت. که حق جاودانه شود. این بت شکن و فرزند عزیزش، بت شکن دیگر، سید انبیا، محمد مصطفی ـ صلی الله علیه و آله و سلم به بشریت آموختند که بتها هرچه هست باید شکسته شود؛ و کعبه، که اُمّ القُری است، و آنچه از آن بسط پیدا کرده تا آخرین نقطۀ زمین، تا آخرین روز جهان، باید از لوث بتها تطهیر شود: بت هرچه باشد، چه هیاکل، چه خورشید، چه ماه، و چه حیوان، و انسان. و چه بتی بدتر و خطرناکتر از طاغوتهای در طول تاریخ از زمان آدم صفی الله ، تا ابراهیم خلیل الله ، تا محمد حبیب الله ـ صلی الله علیهم و آلهم اجمعین - تا آخرالزمان که بت شکن آخر از کعبه ندای توحید سر دهد. مگر ابرقدرتهای زمان ما بتهای بزرگی نیستند که جهانیان را به اطاعت و کرنش و پرستش خود می خوانند، و با زور و زر و تزویر خود را به آنان تحمیل می نمایند؟ کعبۀ معظمه یکتا مرکز شکستن این بتهاست. ابراهیم خلیل، در اول زمان، و حبیب خدا و فرزند عزیزش مهدی موعود ـ روحی فداه در آخر زمان، از کعبه ندای توحید سر دادند و می دهند.
خداوند تعالی به ابراهیم فرمود: وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأتُوکَ رِجَالاً وَ عَلیٰ کُلِّ ضَامِرٍ یَأتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ[1]. و فرمود: وطَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْقَائِمِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ[2] و این تطهیر از همۀ ارجاس است، که بالاترین آنها شرک است که در صدر آیۀ کریمه است. و در سورۀ توبه می خوانیم: وَ أَذَانٌ مِنَ الله وَ رَسُولِهِ إلَی النّاسِ یَومَ الحَجِّ الأَکبَرِ أَنَّ الله بَرئٌ مِنَ المُشرِکینَ وَ رَسُولُهُ.[3] و مهدی منتظر، در لسان ادیان و به اتفاق مسلمین، از کعبه ندا سر می دهد و بشریت را به توحید می خواند. همۀ فریادها را از کعبه و مکه سر می دهند؛ و ما باید از آنها تبعیت کنیم و ندای توحید کلمه و کلمۀ توحید را از آن مکان مقدس سردهیم؛ و با فریادها و دعوتها و تظلمها و افشاگریها و اجتماعات زنده و کوبنده در مجمع مسلمین در مکۀ مکرمه بتها را بشکنیم؛ و شیاطین را، که در رأس آنها شیطان بزرگ است، در عَقَبات «رَمی» کنیم و طرد نماییم؛ تا حج خلیل الله و حبیب الله و ولی الله ، مهدی عزیز، را به جا آورده باشیم؛ و الاّ در حق ما گفته می شود: مَا أَکثَرَ الضَجِیجَ وَ أَقَلَّ الحَجِیجَ.[4] (صحیفه امام؛ 18، ص 86 ـ 88)
مسافر حرم امن الهی با لبیک لبیک، به همۀ بتها نه می گوید و فریاد «لا» بر همۀ طاغوتها و طاغوتچه ها می کشد و در طواف دل از دیگران تهی می کند و جان را از خوف غیر حق پاک می سازد و به موازات عشق به حق از بتهای بزرگ و کوچک و طاغوتها و وابستگانشان برائت می جوید.
در لمس «حَجَرالاسود» بیعت با خدا می بندد، که با دشمنان او و رسولانش و صالحان و آزادگان دشمن باشد و به اطاعت و بندگی آنان، هر که باشد و هر جا باشد، سر ننهد و خوف و زبونی را از دل بزداید که دشمنان خدا و در رأس آنان شیطان بزرگ زبونند، هر چند در ابزار آدمکشی و سرکوبی و جنایتشان برتری داشته باشند. لیک در عصر حاضر برائت جویان امت ما با لباس احرام قربانی شدند تا به تبعیّت از ابراهیم خلیل اللّه (ع)، محبوبترین سرمایه خود را تسلیم کرده باشند.
و نیز ایثارگران این مزر و بوم سالکان راه عشق شدند. امام (س) در وصف این مشعلداران راو اولیا می فرماید:
"خانواده های شهدا، تا همیشه تاریخ این مشعلداران راه اولیا، افتخار روشنایی طرق الی الله را به عهده گرفته اند.
مجروحین و معلولین خود چراغ هدایتی شده اند که در گوشه گوشه این مرز و بوم به دین باوران راه رسیدن به سعادت آخرت را نشان می دهند: راه رسیدن به خدای کعبه را. اسرا در چنگال دژخیمان خود سرود آزادیند، و احرار جهان آنان را زمزمه می کنند.
مفقودین عزیز محور دریای بیکران خداوندی اند؛ و فقرای ذاتی دنیای دون در حسرت مقام والایشان در حیرتند. از شهدا که نمی شود چیزی گفت. شهدا شمع محفل دوستانند. " (صحیفه امام؛ ج 21، ص 147)